روانشناسی دین

مینا بشارتی

روانشناسی دین

مینا بشارتی

۵ مطلب در آبان ۱۴۰۰ ثبت شده است

نگاه مصطفی ملکیان درباره فصل مشترک همه مکاتب اخلاقی

نگاه مصطفی ملکیان درباره فصل مشترک همه مکاتب اخلاقی

مصطفی ملکیان گفت: قاعده زرین اخلاق، یکی از تنها احکامی است که همه مکاتب آن‌را پذیرفته‌اند و آن اینکه "با دیگران آن طور رفتار نکن که خوش نداری با تو اینگونه رفتار کنند".

مصطفی ملکیان گفت: قاعده زرین اخلاق، یکی از تنها احکامی است که همه مکاتب آن‌را پذیرفته‌اند و آن اینکه "با دیگران آن طور رفتار نکن که خوش نداری با تو اینگونه رفتار کنند".

 

 

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه اصفهان، این استاد دانشگاه روز سه‌شنبه در همایش بررسی اخلاق متجددانه که به همت انجمن علمی فلسفه در تالار صائب دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان برگزار شد، به تعریف موضوع بحث خود پرداخت و اظهار کرد: مراد من از اخلاق متجددانه، اخلاقی است که بعد از دوران رنسانس در غرب و اروپا آغاز شد که با اخلاق غیرمتجددانه دوران سنتی تفاوت‌های فراوانی دارد.

 

وی به بررسی شش شاخصه مهم تفاوت اخلاق مدرن با اخلاق سنتی پرداخت و افزود: درواقع راه حل این شش مسأله در اخلاق سنتی پیدا نشده بود یا به صورت ناآگاهانه ارایه شده بود که برای انسان امروزی قابل پذیرش است.

 

این پژوهشگر ضرورت اخلاقی زندگی کردن با توجه به پر هزینه بودن آن را اولین شاخصه این تفاوت دانست و گفت: دومین شاخصه نیز این است که آیا برای اخلاقی زندگی کردن باید حتماً دیگرگزین بود یا خود گزین؟ معنای دیگر اخلاقی زیستن این است که دیگران را برخود مقدم بدانیم و یا خود را بر دیگران؟ در واقع کسی که اندیشه دیگرگزینی ندارد هم می‌تواند اخلاقی زندگی کند یا خیر؟

 

ملکیان افزود: دیگر شاخصه این تفاوت این است که آیا نتیجه اخلاقی زندگی کردن باید در این جهان ظاهر شود یا به فرض وجود زندگی پس از مرگ، در آن جهان؟

 

وی خاطرنشان کرد: دیگر شاخصه اخلاقی زیستن در جهان جدید، مسائل جدید برای انسان امروز و با مشکلات عملی این است که آیا اخلاقی زیستن آسان‌تر از گذشته است یا دشوارتر؟ و به بیان دیگر در برآیندگیری و جمع جبری زندگی امروزی آیا می‌توان گفت امروز هزینه اخلاقی زندگی کردن کاهش یافته یا نه؟، آیا دوران تجددگرایی یا مدرنیسم به سود اخلاقی زیستن است یا به زیان آن؟

 

این پژوهشگر فلسفه پنجمین شاخصه این تفاوت را این دانست که آیا اخلاقی زیستن با عقلانی زیستن در تضاد است یا خیر؟ و اساساً آیا راه اخلاقی زیستن و عقلانی زیستن برهم منطبق هستند و یا انسان‌ها بر سر دو راهی انتخاب هستند تا گزینش کنند که عقلانی زندگی کنند یا اخلاقی.

 

ملکیان در ادامه به بررسی شاخصه ششم پرداخت و آن را اینگونه ترسیم کرد که نظام‌های گوناگون اخلاقی در شش هزار سال گذشته که در تاریخ پدید آمده‌اند برخی بیشتر اهتمام به رفتار بیرونی‌مان دارند و برخی به افعال درونی‌مان و مخاطب برخی از آنها، فرد آدمی است و مخاطب برخی دیگر جمع آدمیان است که تا پیش از تجدد تقریباً از هم بی خبر بودند، اما پس از آن مخصوصاً پس از دوران روشنگری در اروپا، نوعی دیگر آگاهی در آنان پدید آمد که از یکدیگر مطلع شدند و این دیگر آگاهی در خودآگاهی آنها تأثیر گذاشت.

 

وی تصریح کرد: آشنایی با نظریه‌های گوناگون فارغ از ارزش داوری در مورد محاسن و معایب آن، این مشکل را به وجود آورده که می‌فهمیم دیگران به نظام اخلاقی من دلبسته نظری و پایبند عملی نیستند و نتیجه این که این سؤال مطرح می‌شود که حال که مکاتب اخلاقی متکثر و متنوع‌اند، آیا همبستگی اجتماعی ما را از هم نمی‌پاشند و معروض خطر قرار نمی‌دهند؟

 

این نویسنده یک راه حل برون رفت از این نزاع را رجوع به فصل مشترک و وجه اشتراکی دانست که بر آن تکیه بزنیم و در این منطقه بی طرف، نمایندگان مکاتب مختلف اخلاقی با تکیه بر جنبه‌های مشترک، نزاع‌های خود را فیصله دهند.

 

ملکیان افزود: از اواخر قرن 19 میلادی فیلسوفان به دنبال رسیدن به بخش مرضی الطرفین بلکه مرضی الاطراف هستند تا به آن داور رجوع کنند و اختلاف نظرها را بکاهند تا همبستگی جامعه بشری محفوظ بماند، چرا که جامعه امروز بشری، تردترین جامعه در طول تاریخ است و باید به گونه‌ای با آن معامله کرد که نشکند.

 

وی با اشاره به یک تا 23 قاعده مشترک وجه اشتراکی مکاتب مختلف اخلاقی تأکید کرد: قاعده زرین، یکی از تنها احکامی است که همه مکاتب آن را پذیرفته‌اند و آن اینکه "با دیگران آن طور رفتار نکن که خوش نداری با تو اینگونه رفتار کنند".

 

این پژوهشگر فلسفه گفت: اساساً رجوع به فصل مشترک، راه حل موفقی است برای پایان دادن به هر نزاعی و یا حتی اگر نزاعی را پایان ندادیم حداقل فتیله آن را پایین بکشیم. اما در 20 سال گذشته برخی از فیلسوفان راه حل دومی را پیشنهاد کرده‌اند که با توسل به عقلانیت، وجدان و شهود اخلاقی سلسله شرایطی را کشف، استخراج و عرضه کنیم تا براساس آن اولاً ببینیم که آیا همه نظام‌های مدعی نظام اخلاقی اساساً نظام اخلاقی هستند، یا خیر؟ و دوم اینکه آیا دارای پنج شرط لازم برای نظام اخلاقی هستند یا خیر؟

 

ملکیان به شش منبع هنجارگذار اجتماعی اشاره کرد و افزود: هر شش منبع هنجارگذار اجتماعی برای لیست اجتماعی لازم است اما تنها یکی از آنها اخلاق است.

 

او عادات و رسوم و عرف و عادات اجتماع، مناسک و شعائر ادیان و مذاهب، زیبایی شناسی، مصلحت اندیشی و اخلاق را شش منبع هنجار گذار اجتماعی برشمرد و در ادامه به پنج شرط نظام‌های اخلاقی اشاره و آنها را تشریح کرد.

 

هماهنگی درونی میان اجزایی، بی طرفی، گسترش تخیل آدمیان، مطلع کردن آنها از اوضاع و احوال درونی بشری، ایجاد تعادل در خودگزینی و دیگرگزینی پنج شاخصی بود که از نظر ملکیان یک مکتب اخلاقی باید دارا باشد.

 

به گزارش ایسنا، در ادامه این سخنرانی استادان دانشگاه اصفهان پرسش‌های خود را مطرح کردند و ملکیان به آنها پاسخ داد.

 

این پژوهشگر فلسفه در پاسخ به دهباشی استاد فلسفه دانشگاه اصفهان که پرسید "با توجه به اینکه هر نظام فلسفی انسان‌شناسی مختص خود را دارا است چگونه می‌توان بین آنها فصلی مشترک قائل شد و آیا بهتر نیست بر انسان‌شناسی توحیدی تاکید کنیم؟" گفت: اینکه ما وجه مشترک را توحید قرار دهیم، چیز بسیار خوبی است و من هم مثال زدم که در تمام امور رجوع کردن به بحث مشترک کارساز است. اساساً در اخلاق و غیراخلاق وجوب به اشتراکات سودمند است. حال یک سؤال مطرح می‌شود که آیا فصل مشترک تمام نظام‌های اخلاقی توحید است؟ از نظر من این مطلب قابل قبول نیست.

 

ملکیان در همین زمینه افزود: بسیاری از افراد توحید را قبول ندارند ولی اخلاقی زندگی می‌کنند. کسی که موحد است، برای التزام عملی به معیارهای اخلاقی پشتوانه بیشتری دارد، اما فقط اینکه کسانی را ما اخلاقی بدانیم که چون دین دارند اخلاقی باشند، از نظر بنده بحث درستی نیست.

 

وی هم‌چنین در پاسخ به پرسش سعید بینا مطلق، استاد گروه فلسفه دانشگاه اصفهان مبنی بر اینکه "اگر من کیهان شناسی الهی داشته باشم نسبت به زمانی که خود را مرکز عالم می‌دانم آنگاه خود را در برابر جهان هیچ می‌دانم و اخلاقی‌تر عمل خواهم کرد " تصریح کرد: برای اینکه فلسفه اخلاقی بهتری داشته باشیم، باید بدانیم که سرانجام انسان به کجا خواهد رفت؟ مطلبی که آقای دکتر مطرح کردند که آسمان پوشاننده ما است و زمین نگهدارنده، از نظر عرفانی بحث درستی است. بله آسمان پوشاننده است و زمین نگهدارنده، اینکه بدانیم که انسان در برابر هستی هیچ است، خیلی انگیزه بهتری به ما می‌دهد اما فصل مشترک همه نظام‌های اخلاقی نیست.

 

این استاد دانشگاه گفت: به عبارت دیگر، هیچ نظام اخلاقی نمی‌تواند برای نظام اخلاقی دیگر تکلیف تعیین کند، اما مواردی که فیلسوفان اخلاق به آن اشاره کرده‌اند از یک نظام اخلاقی خاص نیست. بلکه ادراک و شهود اخلاقی تمام ما است.

 

ملکیان افزود: هیچ انسانی نیست که دست به یک فصل ارادی بزند بدون آنکه بایدی در او جرقه زده باشد. باید بدانیم که این باید از کجا می‌آید. در واقع این بایدها از چند منبع هنجارگذار نشأت می‌گیرند. بعضی از این هنجارها و بایدها از قانون نشأت می‌گیرند، بعضی بایدها را مناسک و شعائر دین مطرح می‌کند. برای مثال غسل کردن یک وظیفه اخلاقی نیست، بلکه وظیفه دینی است.

 

وی ادامه داد: یکی دیگر از منابع هنجارگذار، از آداب و رسوم سرچشمه می‌گیرد مثل چهارشنبه سوری یا نشستن در سر سفره هفت سین. منبع دیگر بایدها، زیبایی شناسی درون هر انسان است که جهان را از آنچه که هست، زیباتر کنیم. برای مثال لباسهایمان را اتو می‌زنیم و موهایمان را شانه می‌کنیم تا جهان را زیباتر کرده باشیم. پس بعضی بایدها زیبایی شناخت هستند، اما برخی دیگر، مصلحت اندیشانه هستند. وقتی ما برای رسیدن به اهداف مورد نظر تلاش می‌کنیم، اگر از هدف برگشتیم این بایدها از بین می‌رود. به ازای هر یک هدف بر سر همه وسایل گریز ناپذیر تلاش می‌کنیم که این باید مصلحت اندیشانه است.

 

این پژوهشگر فلسفه افزود: همه انسان‌ها افعال ارادی دارند اما اگر افعال اخلاقی ارادی شوند، معنایش این نیست که هر فعل ارادی اخلاقی است.

 

ملکیان تصریح کرد: توسل به فصل مشترک زمانی به درد می‌خورد که بین هم کیش و غیر هم کیش احترام بگذاریم. بعضی فقرات نظام اخلاقی با این فصل مشترک یکسان نیست.

 

در ادامه این مراسم پرسش‌های دانشجویان مطرح شد و یک دانشجو از ملکیان پرسید "آیا نظام‌های اخلاقی برمبنای توحید هستند و اخلاق بدون معاد و دین می‌تواند از رنج بشر بکاهد؟" ملکیان در پاسخ به این دانشجو گفت: همه پیامبران به توحید قائل هستند، اما این دلیل نمی‌شود که همه انسان‌ها موحد باشند و توحید را قبول داشته باشند. اگر منظور شما این است که معنویت بدون خدا آیا ممکن است یا نه؟ یا معنویت بدون ادیان می‌تواند برای افراد میسر باشد؟ باید بگویم بله. بدون خدای جهان اسلام هم افراد معنوی داشته‌ایم. پس معنویت بدون دین هم ممکن است، چراکه قبل از ظهور اسلام خیلی‌ها معنوی بودند، همانطور که می‌گویند کشیشان مسیحی در دل شب سجده می‌کردند.

 

این استاد دانشگاه با بیان اینکه درد و رنج بشر در دنیا به صفر نمی‌رسد، گفت: زندگی درد و رنج‌های گریزناپذیری دارد اما درد و رنج‌های گریزپذیری نیز است که می‌شود از آن رهایی یافت؛ مثل درد دندان. پس نتیجه می‌گیریم که همه درد و رنج‌ها با دین قابل کاهش نیست. اگر این‌طور بود، هیچ معمار و پزشکی در جامعه وجود نداشت.

 

در ادامه این مراسم یکی دیگر از دانشجویان از ملکیان پرسید به نظر شما معنویت بدون «الله» کارساز است؟ ملکیان در پاسخ به این دانشجو گفت: من سال‌ها منطق درس می‌دهم و شما نمی‌توانید با مطرح کردن این سؤال ها مرا به تله بیاندازید. در پاسخ باید گفت مراد از الله چیست؟ منظور شما این است که آنهایی که مسلمانند معنوی‌تر هستند؟ من در جواب می‌گویم خیر. بعضی غیر مسلمانان از مسلمانان معنوی‌ترند و عکس این قضیه هم وجود دارد.

 

به گزارش خبرنگار ایسنا، در این لحظه برق تالار صائب دانشگاه اصفهان رفت و صدای بلندگو قطع شد و به همین دلیل سخنان ملکیان را بسیاری از دانشجویان نمی‌شنیدند، اما پس از گذشت 20 دقیقه دوباره برق تالار وصل شد.

 

ملکیان در ادامه افزود: اسلام از ما نماز و روزه خواسته است اما این‌ها اخلاقی نیستند، فقط یک فریضه هستند. حال باید پرسید که آیا اخلاق در خدمت مناسک دینی است یا مناسک دینی در خدمت اخلاق؟ اسلام تأکید دارد که همه مناسک و شعائر دین نوکر اخلاق هستند. در سوره حج یک جمله آمده است که این گوشت‌ها و قربانی‌هایی که شما بندگان خدا می‌کنید، با هیچ یک از آنها به خدا نخواهد رسید، اما اگر از راه حج به تقوا برسید، به خدا هم خواهید رسید. در یک کلام نباید ادیان دیگر را انکار کنیم. تمام این ادیان اوامر اخلاقی دارند و هم فقهی.

 

وی افزود: مسیحیت و یهودیت اعتقاد دارند اگر مناسک و شعائر شما را به تقوا رساندند، آن وقت نتیجه مطلوب حاصل شده است. پس اخلاق همه چیز است اگر نماز و روزه قرار بود انسان‌ها را به جایی برساند، همه چیز درست می شد.

 

این پژوهشگر فلسفه در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه "با وجودی که عقل ناقص است، پس چگونه می‌توان مشکلات خود را با آن حل کرد؟" اضافه کرد: اگر انسان‌ها به چیزی نمی‌رسند، نباید از آن دست بردارند. ولی به آن چیزی که با عقل بشر می‌شود رسید، نباید روگردان شد. اگر عقل انسان ناقص است، لااقل چند مشکل را می‌تواند برطرف کند. ممکن است پیشنهاد کنید که به دین متوسل شویم، پس اگر عقل انسان ناقص است، همین عقل ناقص می‌گوید که به دین متوسل شویم که این یک تضاد است. عقل اگر منبع شناخت است باید به آن التزام کنیم. حتی اگر مخالف دین باشد.

 

ملکیان افزود: بالأخره باید این نکته را حل کنیم که آیا عقل اعتبار دارد یا ندارد؟ چگونه است که وقتی فلاسفه اثبات به وجود خدا می‌کنند آنجا عقل ارزش دارد، اما وقتی همین عقل خلاف دین و مذهب می‌گوید، دیگر آن عقل اعتبار ندارد؟ پس این یک دوگانگی است. فقط خود عقل می‌فهمد که محدودیتش کجاست و خود عقلانیت عمیق نشان می‌دهد که عقل محدود است. درواقع عقل دینی است که انسان‌ها فهمیده‌اند و جهان بسیار وسیع‌تر از عقل ما است.

 

وی گفت: یک عقل جزئی و یک عقل کلی داریم. عقل جزئی همین عقل ما است اما یک عقل دیگر هم وجود دارد به نام عقل کلی و مدرکاتی را نسبت می‌دهند که با مدرکات عقل جزئی یکی نیست. عقل جزئی را من قبول دارم اما عقل کلی را که می‌فرمایید وجود دارد باید اثبات کنید. اگر عقل کلی وجود دارد، اثباتش باید از طریق عقل جزئی باشد. خیلی از آن چیزها که در جامعه ما می‌گذرد، منشأ آن در همین کتاب‌های دانشگاه است. این چیزی که سر کلاس‌ها گفته می‌شود اگر شما استادان در برابر من هم می‌توانید بگویید، پس بگویید و من تا 10 روز حاضرم اینجا بنشینم تا ثابت کنید که عقل کلی وجود دارد. اینکه نمی‌شود همیشه رمان‌های کیهانی را برای دانشجویان بیان کنید.

این سخن ملکیان با تشویق دانشجویان همراه شد. در این لحظه دکتر دهباشی استاد فلسفه دانشگاه اصفهان در پاسخ به ملکیان گفت: عقل کلی مفهومی و انتزاعی نیست. عقل تشکیکی است و مراتبی دارد. ما با عقل جزئی می‌توانیم خطای خود را اثبات کنیم. عقل جزئی همان عقل مکتبی است و عقل کلی تجلی الهی است. ما از خود چیزی نمی‌گوییم و دین را فقط نباید به دین تاریخی محدود کرد. باید دین را با تمام ابعاد در نظر گرفت.

 

در حالی که مصطفی ملکیان آماده می‌شد که به این سؤال پاسخ بگوید، مجری این جلسه گفت که به دلیل کمبود وقت دیگر قادر به ادامه جلسه نیستیم که این مطلب باعث اعتراض دانشجویان شد و دانشجویان خواستار جوابگویی ملکیان به سخنان دکتر دهباشی شدند، اما جلسه در این لحظه پایان یافت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۰ ، ۱۰:۲۴
مینا بشارتی

هدف از نوشتن این مطلب، بررسی ارتباط علم و دین در حوزة زیست شناسی جدید از نگاه فلسفة دین و به ویژه نظرات پرفسور پلانتینگا و باربور می باشد. این مسأله از جمله مسائل کلامی جدید است که بعد از قرون وسطی با پیدایش علم جدید در غرب بوجود آمده و در دامان الهیات مسیحی توسعه یافته است. چهار نظریه در زمینة ارتباط علم و دین مطرح است تعارض، استقلال گفتگو و یکپارچگی، در قرن نوزدهم با ظهور نظریه تکامل و داروینیسم نظریة تعارض به اوج شکوفایی خود رسید به طوری که قرن نوزدهم، قرن صجنگ میان علم و دین نامیده شد. اما کم کم دانشمندان و متکلمان به نظریة استقلال علم و دین روی آوردند، و در آستانة قرن بیست و یکم شاهد رویکرد نوین به دین و معنویات هستیم. امروزه علوم زیستی پرسشهای بنیادینی راجع به ماهیت زندگی، ذهن و نگرش ما نسبت به انسان، پیش کشیده است. بنابراین بررسی ملزومات الهیاتی نظریه های جدید زیست شناسی دارای اهمیت اساسی می باشد. در دو فصل اول بعد ازطرح مساله، چیستی علم و چیستی دین از نگاه فلسفه علم و فلسفه دین و سپس سیر تاریخی رابطة علم و دین، در مغرب زمین مورد بررسی قرار می گیرد. در فصل دوم با توضیح مفصل دیدگاههای کلی در باب رابطة علم و دین در دنیای معاصر تصویر روشنی از این بحث ارائه می گردد. در فصل سوم نظرات پلانتینگا و در فصل چهارم نظرات باربور را مطرح می کنیم.پلانتینگا صعلم آگوستینی و باربور صالهیات طبیعت را پیشنهاد می کنند. پلانتینگا تکامل را قبول ندارد اما معتقد است نظریه تکامل الحادی نیست. به نظر او هر چند طبیعت گرایی مستلزم تکامل است اما پذیرش تکامل و طبیعت گرایی خود متناقض بوده و غیر عقلانی است. باربور از کاربرد مقولات فلسفی در الهیات دفاع کرده و فلسفه پویش را برای بیان پیام دیانت پیشنهاد می کند. اوتکامل را پذیرفته و طبیعت را همچون یک روند پویا ارزیابی می کند. در این رساله به نظرات باربور در بارة بنیاد فیزیکی حیات و ذهن نیز خواهیم پرداخت. خلاصه، جمع بندی و نتیجه گیری در فصل پنجم آمده است. بعد از مقایسة اراء پلانتینگا و باربور، می گوییم که هر دو معتقدندنظریه تکامل الحادی نیست و سپس به نظرات متکلمان مسلمان دربارة تکامل اشاره می کنیم.

دین را هم می توان از وجهه نظر زیست شناختی بررسی و هم در آن آسیب شناسی کرد . همان گونه که در علوم نیز ، « زیست شناسی »    (Biolgy ) از سلول هاو بافتهای زنده و ساز و کارهای زیستی آن مانند تغذیه ، تنفس و تکثیر سخن می گویدو «آسیب شناسی »از حالت آسیب مندهمان سلولها که در اصل ارکان حیات و زندگی هستند ولی بدلیل رشد بی‌رویه یا دیگر دلایل وضع نامطلوبی پیدا کرده و بصورت یک تومور( lumor ) بدخیم و غده سرطانی ( ancer ) در می‌آید. گویا همه عوامل زیستی درمعرض آن است که خود سبب اختلال گردیده و به آن آسیب برساند .

مذهب مثل همه چیزهای دیگر چون صیانت ذات ، غرایز ، خرد ، دانش ، سیاست و اقتصاد، در تاریخ انسان که یک عامل همواره مثبت و زیستی نبوده، بلکه حالتهای آسیب‌مند آن به زندگی آدمی لطمه‌های سختی هم رسانیده است. بعنوان مثال وسیله‌ای برای تحدیر، توجیهی برای ترس و جهالت، اهرمی برای فریب ، استثمار، سلطه و خودکامگی، سببی برای تعارضات، تعصب‌ها و تشنج ها و عاملی برای خرافات و موهومات و عقب ماندگی و انحطاط هم می‌شده است. بنابراین لازم است درآن، هم زیست شناسانه نگریست و هم آسیب شناسانه.

مذهب بخش مهمی از پیشینه و تاریخ انسانی مابوده است. شواهد موجود تاریخی ، باستان شناسانه و مردم شناسانه حاکی از این واقیت می باشد . کاوش ها، حفاریها و آنچه در کشورهای فرانسه و اسپانیا و پای کوههای اورال کشف شده است، آثاری که از مقابر و کتیبه ها به دست آمده، نشان می‌دهد که بشر در دوره پیش از تاریخ به مقوله هایی چون خدا ، روح ، غیبت و زندگی پس از مرگ توجه پیدا کرده و دین جایگاه مهمی در زندگی او داشته است. قرائت کتیبه‌های قدیم مصر توسط شامپولیون فرانسوی در سال ۱۸۲۰ م. و ترجمه زبان سانسکریت هند قدیم بوسیله ماکس مولر آلمانی در سال ۱۸۴۶ م ، آگاهی گسترده ای از مذهب و داو مصری باستانی مربوط به دحدو د چهار هزار سال پیش به دست می‌دهد قدیمی‌ترین تاریخ نگاران مثل هرورت ( ف ۴۸۴ق .م) و پلو تارک ( سده نخست میلادی ) در کتب خویش از مذهب انسان و جایگاه آن در حیات ومناسبات وی سخن گفته اند . مذهب نهادی کهن و ریشه دار در انسان وتبلیغ او و همراه و همپای بشریت بوده است. همان‌گونه که خانه و جاده و ابزار ساخته و سلاح و لباس تدارک دیده تجارب و احساس های دینی نیز داشته است .

طیف انگیزه‌ها و انگاره‌ها و رفتارهای دینی همواره در انسان نفوذ یافته وبه عبارت بهتر، روح آدمی نسبت به احساسات، باورها و رفتارهای مذهبی، خاصیت انحلال ونفوذ پذیری زیادی داشته و تحت تأثیر قرار می گرفته است . این حس تعلق، هر چه و به هر دلیلی که باشد، در انسان پدید می‌آمده است. اشتیاق و آروزهای خویش را در مضمون آن می‌جسته با آن ائیمی یافته،حیرت و کمال ‌جویی و بی نهایت طلبی خویش را با آن پاسخ می‌گفته، رمز و راز هستی را درآن می‌دید. با آن به زندگی معنی و مفهوم می داده است. پیش از این که پدیدار های هستی را بتوان به گونه ای فلسفی و آن گاه علمی و تجربی ، برای خود تبیین کند ، انسان با همین اعتقادات دینی عطش ذهنی خویش را فرو می‌نشانده است . حتی روح جمعی ووجدان اجتماعی در هاله ا ی از تقدس مذهبی سر می زده است ( توتم پرستی ) امیل دورکیم از اسپنسر ، مولر و تایلور نقل می کند که احساسهای مذهبی چگونه در استرالیا و آمریکا ی شمالی وجود داشته است . هم باستان شناسان وهم جامعه شناسان از انیسیم و فنیشسیم سخن گفته‌اند ( قداست و تبرک برخی اشیاء و اعتقاد به ارواح ) کارل گوستاویونگ ـ روان شناس ، پزشک و فیلسوف سویسی ـ دین را قدیمی ترین تظاهرات روح انسانی عنوان کرده که نه تنها یک پدیده اجتماعی و تاریخی بلکه یک مساله شخصی روان شناختی است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۰۰ ، ۱۲:۱۴
مینا بشارتی

روانشناسان رشد معتقدند کودکان چهار ساله در مرحلة پیش عملیاتی[1] (Preoperational stage) قرار دارند و ویژگی های خاصی دارند. توجه به این خصوصیات به ما کمک می کند که چگونه با کودک برخورد کنیم و به چه صورت خدا را برای او معرفی کنیم. بعضی از این ویژگی ها عبارتند از:

1. کودک در این سن از طریق نماد سازی و الگو سازی به تفکر می پردازد.

2. تقلید، اولین گام در یادگیری کودک است و کودکان ابتدا باورهای ساده را می آموزند و آنگاه بینش وسیع تری پیدا می کنند.

3. دائماً سؤال می کنند و بسیار کنجکاو هستند. سؤالات آنها اغلب با چرا همراه است.

4. مدت زمانی که به چیزی توجه می کنند کوتاه است.

5. می توانند از خود انتقاد کنند و ایرادهای خود را ببینند.

6. در کارهای عملی و تجسمی بیشتر یاد می گیرند.

7. بازیهای نمایشی برای او لذت بخش است.[2]

دقت در این خصوصیات لازم است چرا که تا ما شناختی از کودک نداشته باشیم، نمی توانیم چیزی را به او تفهیم کنیم.

 

بخش دوم:درک کودکان از خدا در این سن

کودک در سنین پیش دبستانی در مرحلة ابتدایی خداشناسی، به عنوان یک فرد جستجوگر وارد هستی می شود و آن را یک نیاز می پندارد. در دین اسلام این مسأله به فطرت خداجویی انسان نسبت داده شده است. بر این اساس باید به چرا و چگونه های کودکان پاسخ درست داد. از سوی دیگر پاسخ درست به کودک، مستلزم تخصص خاص کودک شناسی به ویژه در زمینه القای پیام های سرنوشت ساز اعتقادی به ایشان است؛ چرا که با اندک خطا ممکن است مانند سوزنی که به چشم کودک فرو می رود و تا همیشه نابینا می شود، تأثیر معکوس داشته باشد. اگر چه تحقیق علمی و تجربی در این زمینه و تفکر کودک صورت نگرفته و تنها به نظریه پردازی اکتفا شده است ولی نظریه پردازان و رهنمودهای بزرگان دینی راه های عملی مواجهه با حس جستجو گر و تفکر کودک را بیان کرده اند. برخی از آنها عبارتند از:

1. تصویر کودکان از خدا بسیار متأثر ازتصویری است که از والدین خود دارند. اگر کودکی والدین خود را قابل اعتماد، مهربان و قابل دسترس بداند، احتمالا خدا را نیز دارای چنین صفاتی خواهد دانست. از سوی دیگر، اگر والدین خود را خشن، بی تفاوت و بی انصاف بداند، دربارة خدا نیز چنین تصوراتی خواهد داشت. والدین، در نحوة درک فرزندشان از خدا، بیشترین تأثیر را دارند.[3] به همین خاطر والدین باید صداقت و صراحت داشته باشند، مساوات را رعایت کنند، دروغ نگویند، همدم فرزندانشان باشند.اگر دچار مشکلی شدند، به او کمک کنند و... تا تصویر مناسبی از والدین خود داشته باشد تا در هنگام تطبیق خدا به پدر و مادر، تصویر نیکی از خدا در ذهن او مجسم شود.  

 

تربیت دینی، محمد داوودی، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1383.

2. تربیت، ابراهیم امینی، قم: انتشارات بوستان کتاب، 1381.

3. اثرات پنهان تربیت آسیب زا، عبدالعظیم کریمی، تهران: انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، 1383.

4. کلیدها آموختن به کودکان در بارة خدا، لیریس یاب، ترجمة: مسعود حاجی زاده، تهران: انتشارات صابرین، 1379.

5. آموزش مفاهیم دینی همگام با روانشناسی رشد. ناصر باهنر، تهران: انتشارات سازمان تبلیغات، 1378

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۵
مینا بشارتی

🍁🍁🍁پنج شاخه از روانشناسی دین وجود دارد که اگر در زندگی خودمان نیز مداقه کنیم می‌توانیم ظهور این پنج شاخه روانشناسی را ببینیم؛ به عبارتی با پنج نوع زندگی مواجه هستیم :

 

🌲نوع اول زندگی، زندگی «متدیانه» است که در آن سنجه سخن گفتن خدا با کسی است که می‌تواند تجربه دینی انسان‌ باشد.

 

🌲 زندگی نوع دوم، «عارفانه» نام دارد. در این نوع زندگی، تجربه شخص دیگری مدنظر نیست، بلکه، در این نوع تجربه «خود فرد» مدنظر است.

 

🌲 زندگی سوم که می‌توانم به آن اشاره کنم، زندگی «فیلسوفانه» است که در آن افراد براساس معیار درونی زندگی می‌کنند که این معیار درونی با واقعیت‌های ظاهری منطبق نیست، زیرا زندگی براساس استدلال‌های خود انسان پیش می‌رود.

 

🌲 نوع چهارم ،زندگی «اخلاقی» است. اگر چه این نوع زندگی هم‌پوشی‌هایی با سایر انواع زندگی‌ها دارد، اما اساسا با آنها متفاوت است؛ به عبارتی دارای شهود دکارتی است. 

 

🌲 زندگی پنجم «زیبایی‌‌شناسانه» است. مبنای افراد در این نوع زندگی، براساس لذت و لذت‌جویی است.

 

🌷🌷🌷استاد ملکیان،نشست روان شناسی دین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۰۰ ، ۱۱:۵۳
مینا بشارتی

✔️جایگاه روانشناسی دین در جغرافیای مباحث مربوط به دین

 

🔹روانشناسی دین محل التقای دو سلسله دانش‌هاست: یک سلسله دانش‌های روانشناختی و یک سلسله دانش‌های دین‌پژوهانه. روانشناسی دین در منطقه همپوشان این دو دسته دانش‌ها ست. 

 

🔹مجموعه‌ی همه دانش‌هایی که به‌نحوی از انحا درباره‌ی دین سخن می‌گویند، دین به وجه عام خودش، و دین‌های خاص که از مجموع آن به دانش‌های دینی یا دین پژوهانه تعبیر می‌کنیم، به دو دسته بزرگ قابل تقسیم‌اند: یک دسته دانش‌های دین پژوهانه‌ای هستند که با حقانیت و صدق یا بطلان و کذب ادیان و مذاهب هیچ کاری ندارند، نه با صدق و کذب و حقانیت و بطلان دین به معنای عامش کاری دارند و نه با صدق و کذب و حقانیت و بطلان دین خاصی کاری دارند. دین را به عنوان یک پدیده درنظر می‌گیرند و مطلقا از حق و باطل دم نمی‌زنند. 

دیگری، یک سلسله دانش‌های دین‌پژوهانه که دقیقا مقصدشان بحث و حتی‌المقدور تعیین صدق و کذب و حقانیت و بطلان دین به معنای عام یا دین خاصی‌ست. در قسمت اول یعنی دانش‌هایی که به دین می‌پردازند ولی مطلقا کاری به صدق و کذب و حق و باطل ندارند، لااقل پنج دانش بزرگ بازشناسی شده‌اند: 1. روانشناسی دین 2. جامعه‌شناسی دین 3. دین‌شناسی مقایسه‌ای یا به تعبیر رایج‌تر در زبان فارسی تطبیقی - که به‌نظر من تعبیر تطبیقی درست نیست - 4. تاریخ ادیان و 5. پدیدارشناسی دین.

 این پنج شاخه مطلقا کاری به صدق و کذب ندارند. هرکدام از این پنج شاخه خودشان زیر مجموعه‌هایی هم دارند که با احتساب آنها نزدیک به 45 شاخه در این قسمت اول داریم.

 

🔹 دو تا علم دیگر هم وجود دارند که دین‌پژوهی‌اند ولی با صدق و کذب کار دارند: 1. فلسفه‌ی دین و 2. الهیات. فلسفه‌ی دین به صدق و کذب و حقانیت و بطلان دین به معنای عامش می‌پردازد و الهیات با صدق و کذب و حقانیت و بطلان مدعیات یک دین خاص سروکار دارد. از این لحاظ است که ما فلسفه‌ی دین با صفت دین خاص یا با مضاف‌الیه دین خاص نداریم اما الهیات حتما باید یا صفت یا مضاف‌الیه دین خاص داشته باشد؛ الهیات اسلامی یا الهیات اسلام، الهیات مسیحی یا الهیات مسیحیت، الهیات بودایی یا الهیات بودا. اما فلسفه‌ی دین وجه عام دارد، به‌دلیل این‌که به دین خاص نمی‌پردازد به‌طور کلی درباره دین و صدق و کذب دین سخن می‌گوید. روانشناسی دین با این تعبیری که عرض کردم می‌شود یکی از دانش‌های دین‌پژوهانه که به قسمت اول مربوط می‌شوند یعنی به آن پنج علم اول نه این دو علمی که در آخر عرض کردم. از این منظر روانشناسی دین شاخه‌ای از شاخه‌های دین‌پژوهی است.

 

🔹اما از منظر دیگری وقتی نگاه کنیم می‌بینیم روانشناسی دین را باید شاخه‌ای از شاخه‌های روانشناسی به حساب آورد. و آن وقتی است که ما توجه به این داشته باشیم که روانشناسی دانشی است که به روش تجربی، و نه روش‌های غیرتجربی مثل روش‌های فلسفی- عقلی یا روش‌های شهودی- عرفانی به روان آدمی می‌پردازد. و از آنجایی که روان آدمی ساحت‌های درونی فراوانی دارد و یکی از ساحت‌های درونی روان آدمی هم ساحتی است که در روان مخالفان و موافقان دین پدید می‌آید، چه مومنان و ملتزمان به دین و چه کسانی که بی‌تفاوتند نسبت به دین و چه کسانی که سر ناسازگاری با دین دارند، در ذهن و ضمیرشان و در روانشان یک سلسله باورهای خاصی انعقاد پیدا می‌کند، یک سلسله عواطف و هیجانات خاصی، یک سلسله نیازها و خواسته‌ها تحقق پیدا می‌کند. 

 

🔹از آن‌جا که روانشناسی با هر ساحتی از ساحات آدمی سروکار دارد، طبعا یک ساحت از روانشناسی هم آن ساحتی است که می‌پردازد به باورها، احساسات و عواطف و هیجانات و نیازها و خواسته‌های کسانی که به وجه مثبت یا به وجه منفی یا به وجه بی‌طرفانه و خنثی با دین سروکار دارند. روانشناسی دین در این صورت شاخه‌ای می‌شود از روانشناسی مثل روانشناسی ادراک یا روانشناسی رشد یا روانشناسی شخصیت و یا روانشناسی هنر و یا هر شاخه‌ی دیگری از روانشناسی. شاخه‌های مختلف روانشناسی که دپارتمان‌هایی در دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها دارند، نزدیک به 62 شاخه‌اند و یکی از این 62 شاخه روانشناسی که البته شاخه کم اهمیتی هم نیست و مخصوصا بعد از جنگ جهانی دوم بسیار اهمیت پیدا کرده، روانشناسی دین است. بنابراین اگر دقت بفرمایید، یک جا از دین رسیدیم به روانشناسی دین و یک جا هم از روانشناسی رسیدیم به روانشناسی دین.

 

🔰سخنرانی در نقد و بررسی کتاب روانشناسی دین وولفsmiley

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۰۰ ، ۱۱:۵۲
مینا بشارتی