روانشناسی دین

مینا بشارتی

روانشناسی دین

مینا بشارتی

نگاه زیست شناسی به دین

شنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۰، ۱۲:۱۴ ب.ظ

هدف از نوشتن این مطلب، بررسی ارتباط علم و دین در حوزة زیست شناسی جدید از نگاه فلسفة دین و به ویژه نظرات پرفسور پلانتینگا و باربور می باشد. این مسأله از جمله مسائل کلامی جدید است که بعد از قرون وسطی با پیدایش علم جدید در غرب بوجود آمده و در دامان الهیات مسیحی توسعه یافته است. چهار نظریه در زمینة ارتباط علم و دین مطرح است تعارض، استقلال گفتگو و یکپارچگی، در قرن نوزدهم با ظهور نظریه تکامل و داروینیسم نظریة تعارض به اوج شکوفایی خود رسید به طوری که قرن نوزدهم، قرن صجنگ میان علم و دین نامیده شد. اما کم کم دانشمندان و متکلمان به نظریة استقلال علم و دین روی آوردند، و در آستانة قرن بیست و یکم شاهد رویکرد نوین به دین و معنویات هستیم. امروزه علوم زیستی پرسشهای بنیادینی راجع به ماهیت زندگی، ذهن و نگرش ما نسبت به انسان، پیش کشیده است. بنابراین بررسی ملزومات الهیاتی نظریه های جدید زیست شناسی دارای اهمیت اساسی می باشد. در دو فصل اول بعد ازطرح مساله، چیستی علم و چیستی دین از نگاه فلسفه علم و فلسفه دین و سپس سیر تاریخی رابطة علم و دین، در مغرب زمین مورد بررسی قرار می گیرد. در فصل دوم با توضیح مفصل دیدگاههای کلی در باب رابطة علم و دین در دنیای معاصر تصویر روشنی از این بحث ارائه می گردد. در فصل سوم نظرات پلانتینگا و در فصل چهارم نظرات باربور را مطرح می کنیم.پلانتینگا صعلم آگوستینی و باربور صالهیات طبیعت را پیشنهاد می کنند. پلانتینگا تکامل را قبول ندارد اما معتقد است نظریه تکامل الحادی نیست. به نظر او هر چند طبیعت گرایی مستلزم تکامل است اما پذیرش تکامل و طبیعت گرایی خود متناقض بوده و غیر عقلانی است. باربور از کاربرد مقولات فلسفی در الهیات دفاع کرده و فلسفه پویش را برای بیان پیام دیانت پیشنهاد می کند. اوتکامل را پذیرفته و طبیعت را همچون یک روند پویا ارزیابی می کند. در این رساله به نظرات باربور در بارة بنیاد فیزیکی حیات و ذهن نیز خواهیم پرداخت. خلاصه، جمع بندی و نتیجه گیری در فصل پنجم آمده است. بعد از مقایسة اراء پلانتینگا و باربور، می گوییم که هر دو معتقدندنظریه تکامل الحادی نیست و سپس به نظرات متکلمان مسلمان دربارة تکامل اشاره می کنیم.

دین را هم می توان از وجهه نظر زیست شناختی بررسی و هم در آن آسیب شناسی کرد . همان گونه که در علوم نیز ، « زیست شناسی »    (Biolgy ) از سلول هاو بافتهای زنده و ساز و کارهای زیستی آن مانند تغذیه ، تنفس و تکثیر سخن می گویدو «آسیب شناسی »از حالت آسیب مندهمان سلولها که در اصل ارکان حیات و زندگی هستند ولی بدلیل رشد بی‌رویه یا دیگر دلایل وضع نامطلوبی پیدا کرده و بصورت یک تومور( lumor ) بدخیم و غده سرطانی ( ancer ) در می‌آید. گویا همه عوامل زیستی درمعرض آن است که خود سبب اختلال گردیده و به آن آسیب برساند .

مذهب مثل همه چیزهای دیگر چون صیانت ذات ، غرایز ، خرد ، دانش ، سیاست و اقتصاد، در تاریخ انسان که یک عامل همواره مثبت و زیستی نبوده، بلکه حالتهای آسیب‌مند آن به زندگی آدمی لطمه‌های سختی هم رسانیده است. بعنوان مثال وسیله‌ای برای تحدیر، توجیهی برای ترس و جهالت، اهرمی برای فریب ، استثمار، سلطه و خودکامگی، سببی برای تعارضات، تعصب‌ها و تشنج ها و عاملی برای خرافات و موهومات و عقب ماندگی و انحطاط هم می‌شده است. بنابراین لازم است درآن، هم زیست شناسانه نگریست و هم آسیب شناسانه.

مذهب بخش مهمی از پیشینه و تاریخ انسانی مابوده است. شواهد موجود تاریخی ، باستان شناسانه و مردم شناسانه حاکی از این واقیت می باشد . کاوش ها، حفاریها و آنچه در کشورهای فرانسه و اسپانیا و پای کوههای اورال کشف شده است، آثاری که از مقابر و کتیبه ها به دست آمده، نشان می‌دهد که بشر در دوره پیش از تاریخ به مقوله هایی چون خدا ، روح ، غیبت و زندگی پس از مرگ توجه پیدا کرده و دین جایگاه مهمی در زندگی او داشته است. قرائت کتیبه‌های قدیم مصر توسط شامپولیون فرانسوی در سال ۱۸۲۰ م. و ترجمه زبان سانسکریت هند قدیم بوسیله ماکس مولر آلمانی در سال ۱۸۴۶ م ، آگاهی گسترده ای از مذهب و داو مصری باستانی مربوط به دحدو د چهار هزار سال پیش به دست می‌دهد قدیمی‌ترین تاریخ نگاران مثل هرورت ( ف ۴۸۴ق .م) و پلو تارک ( سده نخست میلادی ) در کتب خویش از مذهب انسان و جایگاه آن در حیات ومناسبات وی سخن گفته اند . مذهب نهادی کهن و ریشه دار در انسان وتبلیغ او و همراه و همپای بشریت بوده است. همان‌گونه که خانه و جاده و ابزار ساخته و سلاح و لباس تدارک دیده تجارب و احساس های دینی نیز داشته است .

طیف انگیزه‌ها و انگاره‌ها و رفتارهای دینی همواره در انسان نفوذ یافته وبه عبارت بهتر، روح آدمی نسبت به احساسات، باورها و رفتارهای مذهبی، خاصیت انحلال ونفوذ پذیری زیادی داشته و تحت تأثیر قرار می گرفته است . این حس تعلق، هر چه و به هر دلیلی که باشد، در انسان پدید می‌آمده است. اشتیاق و آروزهای خویش را در مضمون آن می‌جسته با آن ائیمی یافته،حیرت و کمال ‌جویی و بی نهایت طلبی خویش را با آن پاسخ می‌گفته، رمز و راز هستی را درآن می‌دید. با آن به زندگی معنی و مفهوم می داده است. پیش از این که پدیدار های هستی را بتوان به گونه ای فلسفی و آن گاه علمی و تجربی ، برای خود تبیین کند ، انسان با همین اعتقادات دینی عطش ذهنی خویش را فرو می‌نشانده است . حتی روح جمعی ووجدان اجتماعی در هاله ا ی از تقدس مذهبی سر می زده است ( توتم پرستی ) امیل دورکیم از اسپنسر ، مولر و تایلور نقل می کند که احساسهای مذهبی چگونه در استرالیا و آمریکا ی شمالی وجود داشته است . هم باستان شناسان وهم جامعه شناسان از انیسیم و فنیشسیم سخن گفته‌اند ( قداست و تبرک برخی اشیاء و اعتقاد به ارواح ) کارل گوستاویونگ ـ روان شناس ، پزشک و فیلسوف سویسی ـ دین را قدیمی ترین تظاهرات روح انسانی عنوان کرده که نه تنها یک پدیده اجتماعی و تاریخی بلکه یک مساله شخصی روان شناختی است .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۸/۲۲
مینا بشارتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی